English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3431 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
alternative unit U واحدهای دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
assembly U کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
Other Matches
si unites U واحدهای SI
hardware U واحدهای فیزیکی
derived units U واحدهای فرعی
practical unit U واحدهای عملی
electromagnetic units U واحدهای الکترومغناطیسی
recommend units U واحدهای پیشنهادی
emu U واحدهای الکترومغناطیسی
emus U واحدهای الکترومغناطیسی
fundamental unit U واحدهای اصلی
electric unit U واحدهای الکتریکی
absolute electrical units U واحدهای الکتریکی مطلق
units of measurment U واحدهای اندازه گیری
functional units of a computer U واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
atomistic society U واحدهای کوچک تولیدی
international units U واحدهای جهانی برق
budgetary control U کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
international call U سیستم واحدهای الکتریکی بین المللی
discrete U که در واحدهای جداگانه کوچک روی میدهد
engineering units U واحدهای اندازه گیری بکارگرفته شده برای یک متغیرپردازشی
metric system U سیستم اندازه گیری که واحدهای ان برحسب متر یک باشد
warp set U [تعداد تارها بر روی چله در واحدهای مشخص از سیستم اندازه گیری]
partitions U تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
partition U تقسیم فایل بزرگ یا بلاک به واحدهای کوچکتر به راحتی قابل دستیابی و مدیریت هستند
control unit U قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
federal government U دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
polymer U جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymers U جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
main line program U بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند
planck law U مقدار کوانتوم برحسب واحدهای انرژی برابراست با حاصلضرب مقدارثابت کوانتوم در فکانس
multiprocessor U تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
backward read U یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
other U دیگر
others U دیگر
alternatives U دیگر
no more U دیگر نه
alternative U دیگر
alternative U شق دیگر
alternatives U شق دیگر
secus U از دیگر سو
next U دیگر
thence U دیگر
anymore U دیگر
one an other U یک دیگر
furthered U دیگر
furthering U دیگر
furthers U دیگر
another U دیگر
he is no more U او دیگر
again U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
else U دیگر
further U دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
about face U جهت دیگر
about-face U سوی دیگر
otherwhere U جای دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
on the other part U از طرف دیگر
about face U سوی دیگر
elsewhere U درجای دیگر
elsewhere U بجای دیگر
another U یکی دیگر
another U شخص دیگر
the other two U دوتای دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
to be no more U دیگر نبودن
about-face U جهت دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
about-faces U جهت دیگر
to wit U بعبارت دیگر
t' other U بعدی دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
tother U بعدی دیگر
about-faces U سوی دیگر
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
again U از طرف دیگر
shunted U به خط دیگر انداختن
shunts U به خط دیگر انداختن
what more do you want U دیگر چه می خواهید
withil U ازطرف دیگر
otherguess U بروش دیگر
otherguess U جور دیگر
otherguess U نوع دیگر
other people U مردم دیگر
another guess U قسمتی دیگر
at a later period U در موقع دیگر
othergates U طور دیگر
et al U و در جای دیگر
otherguise U جور دیگر
otherworld U دنیای دیگر
otherwhile U وقت دیگر
otherwhile U گاه دیگر
othergates U جور دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
otherwhence U از جای دیگر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
otherness U چیز دیگر
another day U یک روز دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
another guess U نوعی دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
beside U ازطرف دیگر
over- U بسوی دیگر
over U بسوی دیگر
no longer U نه دیگر [زمانی]
no more U دیگر ن [فعل]
once U یکبار دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U طور دیگر
otherwise <adv.> U طور دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
variant U نوع دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
no more of that U بس است دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
on more U بار دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
aliunde U از منبع دیگر
in fact U به عبارت دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
next year U سال دیگر
nevermore U دیگر ابدا
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
otherwise U طور دیگر
others U نوع دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
nevermore U هرگز دیگر
never more U هرگز دیگر
other U نوع دیگر
reseat U در جای دیگر نشاندن
spaceman U اهل کرات دیگر
air-to-air U از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
dialogues U صحبت با شخص دیگر
itineration U ازیک جابجایی دیگر
i.e U مخفف به عبارت دیگر
interfere U با سم یک پا به پای دیگر زدن
intervert U سوی دیگر برگرداندن
spacemen U اهل کرات دیگر
to rub a thing in U چیز دیگر دادن
inter alia U میان چیزهای دیگر
dialog U صحبت با شخص دیگر
hale U سوی دیگر بردن
dialogue U صحبت با شخص دیگر
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
it never occurred again U دیگر واقع نشد
they sing small now U دیگر جیک نمیزنند
it is never the worse U دیگر بدتر که نیست
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
2single gas
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com